ترجمه مقاله

شغل

لغت‌نامه دهخدا

شغل . [ ش ُ / ش َ / ش َ غ َ / ش ُ غ ُ ] (ع اِ) کار. (ناظم الاطباء). کار و بی فرصتی . (غیاث اللغات ). کار. ج ، اشغال . (مهذب الاسماء). ضد فراغ . ج ، اشغال ، شغول . (از اقرب الموارد). و رجوع به شُغْل در همه ٔ معانی شود.
- شغل القرآن ؛ عمل به موجبات قرآن واجتناب از مناهی آن . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء).
|| ناپروایی . ج ، اَشغال و شُغول . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || شغل شاغل ، در مبالغه گویند. (از منتهی الارب ). || نقیض خلأ، گویند: مکان خالی ؛ یعنی چیزی در آن نیست ، و عکس آن مشغول است . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله