ترجمه مقاله

شلاق

لغت‌نامه دهخدا

شلاق . [ ش َل ْ لا ] (ع اِ) زنبیل گدایان و مسکینان و سائلان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
- شلاق درآوردن ؛ گدایی کردن وسؤال نمودن . (ناظم الاطباء).
- || سخت رویی کردن در سؤال . || خریطه ٔ کوچک . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله