ترجمه مقاله

شلغماب

لغت‌نامه دهخدا

شلغماب . [ ش َ غ َ ] (اِ مرکب ) شلغم پخته در سرکه و آب نهاده و خردل در آن کرده . (یادداشت مؤلف ) : دیگر آنکه بیشتر خوردنی ها می پوسانند، پس می خورند چون ترینه (مراد ظاهراً میوه ها است چون هندوانه و خربزه و امثال آن ) و چغندراب و شلغماب و غیر آن . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). شلغماب را که در ذخیره ٔ خوارزمشاهی ذکر شده نمی دانم چیست ، ولی چغندر را در زمان ما دردوغ کشک [ دوغ پینو ] یا ماست ورق کرده چند روزی می دارند تا ماست یا کشک رنگ چغندر می گیرد و پس می خورندو شاید در بعض ولایات مثلاً در عراق عرب با شلغم نیز همین میکنند. (یادداشت مؤلف ). رجوع به شلماب شود.
ترجمه مقاله