ترجمه مقاله

شمان

لغت‌نامه دهخدا

شمان . [ ش َ ] (نف ) گریان و نوحه کنان . ناله و زاری کنان . (از انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از برهان ). بانگ و غریو کننده . (فرهنگ فارسی معین ) :
زآن ملک را نظام و از این عهد را بقا
زآن دوستان به فخر و از این دشمنان شمان .

عنصری .


|| ترسیده . (ناظم الاطباء). ترسنده . (برهان ). || آشفته . پریشان گشته . (ناظم الاطباء) (از برهان ). || رمیده و نفرت کننده . (ناظم الاطباء). رمنده . (انجمن آرا) (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ). || دیوانه گشته . || بیهوش شده از تشنگی . (ناظم الاطباء). بیهوش شونده . (از انجمن آرا) (آنندراج ). || (اِ) بانگ و گریه ٔ دمادم . (ناظم الاطباء) (از برهان ) (از فرهنگ اوبهی ). || گریه ٔ در گلو. (ناظم الاطباء) (از برهان ). || تشنگی . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله