ترجمه مقاله

شمج

لغت‌نامه دهخدا

شمج . [ ش َ ] (ع مص ) آمیختن . (ناظم الاطباء). (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). || شتاب کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). تعجیل و شتابی کردن در کاری . (ناظم الاطباء). || نگنده زدن جامه را. (منتهی الارب ). با بخیه های گشاد دوختن جامه را. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). نگنده زدن جامه را یعنی دوربه دور بخیه کردن و زدن . (آنندراج ). بخیه ٔ دورادور زدن . (المصادر زوزنی ) (دهار) (تاج المصادر بیهقی ).
ترجمه مقاله