ترجمه مقاله

شمس الدین

لغت‌نامه دهخدا

شمس الدین . [ ش َ سُدْ دی ] (اِخ ) اول ، محمد از پادشاهان آل کرت (جلوس 643-676 هَ . ق .). ملک رکن الدین پادشاه کرت دخترزاده ٔ خویش شمس الدین محمد را ولیعهد خود قرار داد و پادشاه اخیر در حقیقت سرسلسله ٔ آل کرت به شمار میرود. شمس الدین در سال بعد به همراهی یکی از سرکردگان مغول در حمله به ولایت سند شرکت کرد و از جانب او با حکام لاهور و مولتان داخل مذاکره برای گرفتن ایلی از ایشان شد وچون در این مذاکرات توفیق یافت و حکام مزبور را با گرفتن خراجی وافی مطیع مغول کرد، از طرف ایشان به حکومت لاهور منصوب گردید؛ ولی سران سپاهی مغول بر او حسد بردند و ملک شمس الدین به همدستی با مسلمانان هند متهم شد، اما ملک شمس الدین به طایر بهادر فرمانده کل قوای مغول در ایران پناه برد و او شمس الدین را تحت حمایت خود گرفت و پس از مرگ طایر بهادر که در سال 45 اتفاق افتاد، رؤسای مغول ملک شمس الدین را به حضور جغتای فرستادند تا آن شاهزاده او را به یرغو بنشاند؛ ولی در همین اوان جغتای وفات یافت و ملک شمس الدین به همراهی پسر جغتای به اردوی خان مغول روانه شد و او مقارن قوریلتایی که جهت انتخاب منگوقاآن تشکیل یافت به اردو رسید. گروهی از رؤسای مغول شمس الدین را به وجهی خوش به منگوقاآن معرفی کردند و خدمات سابق او وخاندانش را نسبت به مغول در خدمت خان تقریر نمودند.منگوقاآن هم به پاس این سوابق حکومت تمام ولایات هرات ، جام ، باخرز، پوشنگ ، غور، خیسار، فیروزکوه ، غرجستان ، مرغاب ، مروالرود و فاریاب را تا کنار سیحون ، اسفزار، فراه ، سیستان ، کابل و قسمتی از افغانستان شرقی را تا کنار سند به ملک شمس الدین واگذاشت و او از این تاریخ که مقارن سال 648 است حکمران مستقل ممالکی با این وسعت شده و علاوه بر التفات منگوقاآن به او یرلیغو پایزه و خلعت داد و او را پیش ارغون آقا حکمران کل خراسان فرستاد تا در مساعدت او سعی نماید و پنجاه تومان نقداً بدو تأدیه کند. ملک شمس الدین از قراقروم بخراسان پیش ارغون آقا آمد و یرلیغ و پایزه را بدو نشان داد و از جانب او مورد نوازش قرار گرفته مسؤولش اجابت شد و با قدرت تمام به هرات برگشت . وی پس از اطمینان خاطر از جانب مغول به دفع دشمنان داخلی پرداخت . ابتدا در سال 647هَ . ق . ملک سیف الدین حکمران غرجستان را که از شناختن حکومت او بر آن ناحیه استنکاف ورزیده بود مغلوب کرد و ملک سیف الدین که به پناه ارغون آقا بخراسان رفت بتوسط او مقیداً پیش ملک شمس الدین فرستاده شد و شمس الدین او را بکشت . سپس ملک نصیرالدین حکمران سیستان را از میان برداشت و آن نواحی را کاملاً مطیع خود کرد و تا ایامی که هلاکو به قصد اسماعیلیان لشکر به خراسان آورد، ممالکی را که منگوقاآن بدو واگذاشته بود در قبضه ٔ اقتدار خویش درآورد و بدین شکل حکومت غیرمستقیم مغول را در آن بلاد استوار کرد. در موقع حرکت هولاکو بسوی ایران از اولین کسانی که به استقبال او شتافتند، ملک شمس الدین بود که در نزدیکی سمرقند خدمت خان رسید و هولاکو در موقع تسخیر قلاع اسماعیلیه ٔ قهستان ملک شمس الدین را از طوس برای گرفتن ایلی از محتشم آن ولایات ، یعنی ناصرالدین عبدالرحیم پیش او روانه کرد و او ناصرالدین را پیش هولاکو آورد وبه دستیاری وی سردار مغول بسهولت بر قلاع قهستان دست یافت . شمس الدین تا آخر حیات هولاکو در خدمتگزاری مغول بود و چون او وفات کرد و اباقاخان به ایلخانی رسید، شمس الدین همچنان معزز و محترم بود تا سال 667 یعنی موقعی که براق خان خراسان را مورد تعرض قرار داد، ملک شمس الدین مقدم براق را استقبال کرد و در خدمت او داخل شد، ولی کمی بعد مصلحت خود را در ترک او دیده درقلعه ٔ خیسار متحصن گردید و تا براق بدست لشکریان اباقاخان منهزم شد در آن قلعه بود، و چون براق منهزم گردید، جماعتی از حاسدان ملک شمس الدین را در کار پیشرفت مغولان جغتایی ذی دخل قلمداد کردند و اباقاخان تصمیم به تخریب هرات گرفت ، ولی خواجه شمس الدین محمد صاحب دیوان و بعضی دیگر اباقاخان را از این خیال منصرف نمودند و گفتند صلاح آن است که ابتدا ملک شمس الدین را دستگیر کنیم ، سپس به فکر هرات بیفتیم . اباقاخان این مصلحت اندیشی را پذیرفت و جمعی از لشکریان را به محافظت هرات گماشت . خواجه شمس الدین در این ضمن مراسله ای بملک شمس الدین نوشت و او را به اردو خواست ، ولی ملک شمس الدین از ترس دشمنان به اردو نیامد و در قلعه ٔ خیسار گوشه گیری کرد تا آنکه در سال 674 بار دیگر اباقاخان فرمان ایالات سابق را به نام او صادر نمود و بدو زینهار داد. ملک شمس الدین نیز از قلعه به زیر آمده درهرات مستقر گردید و کمی بعد به درخواست بعضی از امرای ایلخانی از هرات به اصفهان آمد و به مصاحبت خواجه بهاءالدین جوینی به عزم تشرف به خدمت اباقاخان به تبریز رفت ، ولی منظور نظر اباقاخان نشد و ایلخان او را در آن شهر نگاه داشت و پسر و برادرش را به شروان ودربند روانه کرد و ملک شمس الدین در تبریز مقیم بود تا در شعبان 676 مسموم گردید. (فرهنگ فارسی معین ).
ترجمه مقاله