ترجمه مقاله

شمس الدین

لغت‌نامه دهخدا

شمس الدین . [ ش َ سُدْ دی ] (اِخ ) علی چشمی . از سربداران خراسان (جلوس 749-753 هَ . ق .). شمس الدین فضل اﷲ زمام امور امارت سربداران را تسلیم خواجه شمس الدین علی - که پس از قتل امیر مسعود رئیس واقعی سربداران محسوب میشد- واگذاشت . این خواجه که از مردم قریه ٔ چشم بود به فراست ، دانایی و کفایت اشتهار داشت و او بار دیگر سبب رونق حکومت سربداران شد. وی با طغاتیمورخان صلح کرد و ولایاتی را که امیر مسعود از او گرفته بود به طغاتیمور مسترد داشت . در سبزوار به آبادی و رفع فحشا و فساد مشغول گردید. عامه را مرفه کرد و مملکت را در ضبط آورد. او عاملی داشت متصدی تمغای وی به نام «حیدر قصاب »که محکوم به پرداخت مبلغی از بابت بقایای خود شد و چون خواجه شمس الدین درمطالبه ٔ این مبلغ با او بدرشتی سخن گفت و او را دشنام داد، حیدر به مصلحت دید یکی از مقربان امیرمسعود که خواجه یحیی نام داشت خواجه شمس الدین را در سال 753 هَ . ق . بعد از چهارسال و نه ماه حکومت به قتل رسانید و خواجه یحیی بجای او نشست . (فرهنگ فارسی معین ).
ترجمه مقاله