ترجمه مقاله

شمس الدین

لغت‌نامه دهخدا

شمس الدین . [ ش َ سُدْ دی ] (اِخ ) محمد لطیفی . پسر قاضی شیخ کبیر که به قاضی زاده ٔ اردبیلی معروف می باشدو لطیفی که فرزند اوست صفات حمیده ، طبع استوار و دلپذیر داشت . در اواخر عمر درویشی اختیار کرد. ابیات زیر از اوست که در آن خیمه و سایه را التزام داشته :
سحر ز خیمه برون رفت و سایه زد به چمن
بسان خیمه ٔ گل سرو سایه پرور من
چو خیمه کاکل او سایه بان شده بر گل
ز سایه خیمه زده سنبلش به روی سمن
دلا چو سایه مشو زیر خیمه ٔ گردون
بکش ز خیمه ٔ گردون و سایه اش دامن
به زیر سایه ٔ دل شو که خیمه ای است ز نور
سری چو سایه فروبر به زیر خیمه ٔ تن
بجوی سایه ٔ خیمه که زیر دلق بس است
برای سایه ٔ درویش خیمه پیراهن
مرو به سایه ٔ خیمه که از شکوفه ٔ باغ
درخت خیمه شد و سایه کرد بر گلشن .

(از مجالس النفائس ص 396).


ترجمه مقاله