شمس الدین
لغتنامه دهخدا
شمس الدین . [ش َ سُدْ دی ] (اِخ ) محمد کرمانی یا میرشمس الدین محمد. از گویندگان قرن دهم هجری و از اهالی قصبه ٔ خبیص کرمان و بسیار باذوق و خوش طبع بود. از اشعار اوست :
در میکده ٔ عشق شرابی دگر است
در شرع محبت احتسابی دگر است
مستان تو فارغند از روز حساب
زین طایفه در حشر حسابی دگر است .
دلگیر شدیم ازین وجود نابود
داریم هوای عدم از ننگ وجود
صد گونه فراغت است در ملک عدم
جاییست که هرکه رفت آنجا آسود.
رجوع به ریاض العارفین ص 98 و فرهنگ سخنوران شود.
در میکده ٔ عشق شرابی دگر است
در شرع محبت احتسابی دگر است
مستان تو فارغند از روز حساب
زین طایفه در حشر حسابی دگر است .
دلگیر شدیم ازین وجود نابود
داریم هوای عدم از ننگ وجود
صد گونه فراغت است در ملک عدم
جاییست که هرکه رفت آنجا آسود.
(مجمعالخواص ص 45).
رجوع به ریاض العارفین ص 98 و فرهنگ سخنوران شود.