شمشادبوی
لغتنامه دهخدا
شمشادبوی . [ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) که بوی و عطر مرزنجوش دارد. شمشاد که امروز ما می شناسیم بوی ندارد؛ ولی مرزنجوش یکی از ریاحین است ،یعنی اسپرمها و معطر است که از اینجا می توان حدس زدکه شمشاد همانگونه که بعضی نوشته اند دو معنی دارد: شمشاد معروف و مرزنجوش . و در شعر زینبی نیز در مصراع دوم کلمه شمشاد باشد نه شمشار و اینکه شعرا موی خوبان را به شمشاد تشبیه می کنند از همین معنی مرزنگوش است شاید به تقلید عرب . (یادداشت مؤلف ) :
دِرْع بُش آتش جبین گنبدسُرین آهن کَتِف
مُشک دم عنبرنفس گلبوی خوی شمشادبوی .
دِرْع بُش آتش جبین گنبدسُرین آهن کَتِف
مُشک دم عنبرنفس گلبوی خوی شمشادبوی .
منوچهری .