ترجمه مقاله

شمنده

لغت‌نامه دهخدا

شمنده . [ ش َ م َ دَ / دِ ] (نف ) مردم شجاع و دلاور. (از برهان ) (آنندراج ). || آشفته شونده . (فرهنگ فارسی معین ). || پوینده . || بیهوش شده . (برهان ). بیهوش . (آنندراج )(انجمن آرا). || بانگ و غریو برآورنده (ازتشنگی و گرسنگی ). (فرهنگ فارسی معین ). || بیم زده . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) :
شمنده مرغ بدان برج برفشاند پر
رمنده رنگ بر آن سنگ برگذارد گام .

عنصری .


ترجمه مقاله