ترجمه مقاله

شنج

لغت‌نامه دهخدا

شنج . [ ش ُ ] (اِ) نوعی از صدف باشد که آن را توتیای اکبر خوانند و شیرازیان قصبک گویند. (برهان ). نوعی از صدف . (فرهنگ جهانگیری ). قسمی وَدَع . قسمی صدف . صدفی که از آن توتیا میسازند. (ناظم الاطباء). گوش ماهی . لیسک . حلزون . خف الغراب . فرحولیا. راب . سفیدمهره . (یادداشت مؤلف ). معرب سنک و نوعی از حلزون باشد. (از فهرست مخزن الادویه ). حلزون . (داود ضریر انطاکی ص 224). || عصاره ٔ درخت یلاس است که کات نامند و به هندی کهیر و کته نامند. (فهرست مخزن الادویه ).
ترجمه مقاله