ترجمه مقاله

شنق

لغت‌نامه دهخدا

شنق . [ ش َ ] (ع مص ) بازایستانیدن شتر را به سخت کشیدن مهار چنانکه پس گردن آن به پیش پالان چسبیده یا سر را نیک بردارد به وقتی که بر وی نشسته باشی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). شتر بازکشیدن به مهار. (زوزنی ). سر شتر به ماهار بازکشیدن . (تاج المصادر بیهقی ). || سربند مشک را بر مشک بستن [ سپس ] طرف سربند را بهر دو طرف دست او بستن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). درآویختن مشک را از جای . (تاج المصادر بیهقی ). سر مشک سخت کردن . (زوزنی ). || سر اسب را به درخت یا به میخ بلند بستن . || به شِناق بستن شتر را. || در خانه ٔ زنبور عسل شنیق را برپا کردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || آویختن (چنانکه مجرمی را). (از لسان العرب ) (یادداشت مؤلف ). در تداول عامه ٔ عرب شنق را بمعنی آویزان کردن با طناب و به دار آویختن بکار برند.
ترجمه مقاله