ترجمه مقاله

شنوائی

لغت‌نامه دهخدا

شنوائی . [ ش َ / ش ِ ن َ ] (حامص ) شنوایی . حالت شنوا. استماع و سمع. (ناظم الاطباء). سَماع . (دهار). سمع. (صراح ). شنود. شنونده . سامعة. (یادداشت مؤلف ). || قوه ٔ سامعه . حس سامعه : خذاء؛ سبکی و سستی شنوائی . وقر؛ رفتگی شنوائی . (منتهی الارب ).
- شنوائی دادن ؛ بخشیدن قوه ٔ سامعه :
شاهی که دهد صدمه ٔ کرنای فتوحش
گوش کر پیران فلک را شنوائی .

خاقانی .


|| اطاعت . فرمانبرداری . قبول . پذیرفتن نصایح کسان و بزرگان . و رجوع به شنوایی شود.
ترجمه مقاله