ترجمه مقاله

شنکل

لغت‌نامه دهخدا

شنکل . [ ش َ ک ُ ] (اِ) شنگل . دزدان راه زن باشند. (اوبهی ). دزد راهزن و عیار. (ناظم الاطباء). || (اِخ ) نام پادشاه هند که به مدد افراسیاب رفته بود. (ناظم الاطباء). و رجوع به شنگل شود.
ترجمه مقاله