شهرگشا
لغتنامه دهخدا
شهرگشا. [ ش َ گ ُ ] (نف مرکب ) فاتح . گشاینده ٔ شهر. ستاننده ٔ شهر :
شاد باش ای ملک شهرگشایان که شدست
در دهان عدو از هیبت تو شهد شرنگ .
ورنه چرا کرد سپهر بلند
شهرگشایی چو تو را شهربند.
شاد باش ای ملک شهرگشایان که شدست
در دهان عدو از هیبت تو شهد شرنگ .
فرخی .
ورنه چرا کرد سپهر بلند
شهرگشایی چو تو را شهربند.
نظامی .