ترجمه مقاله

شواد

لغت‌نامه دهخدا

شواد. [ ش َ / ش ُ ] (اِ) شوات . شوار. بوقلمون . سرخاب . شوات . (ناظم الاطباء) :
چو هدهد زمین بوسه دادم بشکر
سخن رنگ دادم چو پر شواد.

سوزنی .


و رجوع به شوات و شوار شود. || شعله و زبانه ٔ آتش . (ناظم الاطباء). و ظاهراً در این معنی دگرگون شده ٔ شرار است .
ترجمه مقاله