شور افتادن
لغتنامه دهخدا
شور افتادن . [اُ دَ ] (مص مرکب ) وجد و شوق حاصل شدن :
شوری ز وصف روی تو در خانقه فتاد
صوفی طریق خانه ٔ خمار برگرفت .
- شور افتادن دل ؛ در تداول زنان ، مضطرب شدن . دلواپس شدن . (یادداشت مؤلف ). اضطراب و نگرانی یافتن .
شوری ز وصف روی تو در خانقه فتاد
صوفی طریق خانه ٔ خمار برگرفت .
سعدی .
- شور افتادن دل ؛ در تداول زنان ، مضطرب شدن . دلواپس شدن . (یادداشت مؤلف ). اضطراب و نگرانی یافتن .