ترجمه مقاله

شور زدن

لغت‌نامه دهخدا

شور زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) (...دل ) دل شور زدن . در تداول زنان ، مضطرب و نگران بودن برای غایبی یا امری مکروه که سپس اتفاق می افتد. دلواپس بودن . در هراس بودن از احتمال سوئی . نگران و مضطرب بودن . اضطراب قلب داشتن . مضطرب شدن . اضطراب و قلق که از دیر رسیدن کسی یا خبری و مانند آن پیدا آید. مضطرب بودن از عدم آگاهی . مضطرب و نگران بودن از ترس وقوع حادثه ٔ ناگوار: دلم شور میزند. دیگر دلت شور نزند من دیر خواهم آمد. بچه ها دیر کرده اند، دلم شور میزند. (از یادداشت مؤلف ). دچار نگرانی و اضطراب شدن . دلهره و اضطراب ناشی از بی خبری از چیزی یا کسی یا ناشی از گرفتاریهایی که ممکن است بعداً برای آدم رخ دهد. (فرهنگ عامیانه ٔ جمالزاده ).
ترجمه مقاله