ترجمه مقاله

شولم

لغت‌نامه دهخدا

شولم . [ ل َ ] (اِ) لفظی است ظاهراً بی معنی ، مذکور در داستانی از کلیله و دمنه برساخته ٔ مردی بازرگان بدین شرح که : بازرگانی شب هنگام به نزدیک زن خفته بود، آوای پای دزدان از بام شنود، نرم نرمک زن را بیدار کرد و گفت به الحاح از من بپرس که این مال از چه راه به دست آورده ای . زن به اشارت شوی پرسیدن گرفت ، مرد انکار کرد و زن اصرار. پس مرد چنانکه دزدان بشنوند گفت اگر با کس نگوئی بگویم که این مال من از دزدی جمع شده است که در آن کار استاد بودم و افسونی دانستم که شبهای مقمر پیش دیوارهای توانگران می ایستادمی و هفت بار میگفتمی که «شولم شولم » و دست در مهتاب زدمی و به درون رفتمی و آنچه از خواسته توانستمی برگرفتمی و با کمک همان افسون از روزن برشدمی . مهتر آن دزدان بشنود، شادمان شد و هفت بار شولم شولم بر زبان راند و پای در روزن نهادن همان بود و به گردن فتادن همان . مرد برخاست و چوبدستی برگرفت و شانه هاش محکم فروکوفت ... :
ناید به وزارت به محل پدرت کس
مرکب نشود مهتاب از رقیه ٔ شولم .

مختاری .


تو پسندی فسان خاطر من
زو شود چون فسانه ٔ شولم .

سنایی .


ترجمه مقاله