ترجمه مقاله

شومیز

لغت‌نامه دهخدا

شومیز. (اِ) شومز. زمینی باشد که بجهت زراعت کردن مستعد و آماده کرده باشند. (برهان ). شمیز. زمینی بود که بجهت زراعت آراسته باشند. (فرهنگ جهانگیری ). شیار یعنی تخم ریزی و زمین شومیزه یعنی شیارکرده . شمیز. شومیزه . شوریز. (از فرهنگ رشیدی ) (از انجمن آرا) (آنندراج ). جهانگیری گوید: آن را شمیز خوانند، در تحفةالاحباب شوریز ضبط شده و در ادات الفضلا شوهیز، اما هیچکدام سند نداده اند. مهذب الاسماء در معنی الکراث شومیزگرنوشته ، پس ضبط جهانگیری صحیح است و ازآن ِ تحفه و ادات تصحیف . (از فرهنگ نظام ). شیار، چنانکه گویند: زمین شومیزکرده ؛ یعنی زمین شیارکرده . شومیر. (برهان ).
ترجمه مقاله