ترجمه مقاله

شوک

لغت‌نامه دهخدا

شوک . [ ش َ ] (ع مص ) قوت و تیزی نمودن . شوکة. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || بیمار شری گردیدن : شیک الرجل (مجهولاً). (منتهی الارب ). و آن سرخیی است که بر روی جسد ظاهر شود. (از اقرب الموارد). || ظاهر شدن قدرت و شدت کسی . || پیدا آمدن پستان دختر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). پستان از جای برخاستن . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). || برآمدن دندان نشتر شتر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دندان اشتر برآمدن . (تاج المصادر بیهقی ). || به خار درخستن کسی را (لازم و متعدی ). (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). خلانیدن خار. (یادداشت مؤلف ). || درآمدن کسی را خار. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (تاج المصادر بیهقی ). خار در تن شدن . (دهار). خار در زیر کسی کردن . (تاج المصادر بیهقی ). خلیدن خار. (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله