ترجمه مقاله

شپلیدن

لغت‌نامه دهخدا

شپلیدن . [ ش َ / ش ِ دَ ] (مص ) صفیر زدن . آواز کردن از دهان به وقت کبوتر پرانیدن . (برهان ) (از انجمن آرا) (از ناظم الاطباء). سوت زدن . صفیر زدن بر مرغان و غیره . (فرهنگ فارسی معین ). || شیفته شدن . شیدایی شدن . (از برهان قاطع). شیفته شدن . شیدایی گشتن . (ناظم الاطباء). دیوانگی کردن . (برهان ) (ناظم الاطباء). || افشردن . (برهان ) (جهانگیری ) (فرهنگ نظام ). فشار دادن . (ناظم الاطباء): عصّار؛ شپلنده ٔ انگور و جز آن . (منتهی الارب ). || نرم کردن . || هموار نمودن با دست . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله