شکرزبان
لغتنامه دهخدا
شکرزبان . [ ش َ ک َ زَ ] (ص مرکب ) شیرین زبان . شیرین گفتار. (ناظم الاطباء). شیرین سخن . (یادداشت مؤلف ) :
در مکتب عشق و عشقبازی
معشوق شکرزبانم این است .
و رجوع به شکرسخن و شکرلب شود.
در مکتب عشق و عشقبازی
معشوق شکرزبانم این است .
نظامی .
و رجوع به شکرسخن و شکرلب شود.