ترجمه مقاله

شکرسنگ

لغت‌نامه دهخدا

شکرسنگ . [ ش َ ک َ س َ] (اِ مرکب ) یک نوعی سنگی که چون ساییده ٔ آنرا بر موضعی که خون آید بریزند بازایستد. (ناظم الاطباء). آنرا سنگ زخم نیز گویند، به تازی حجرالعاج و حجرالاعرابی نیز خوانند، چون سوده ٔ آن سپید و شیرین است آنرا شکرسنگ گفته اند و بدو مداوای زخم کنند، و از دیار عرب خیزد از این جهت آنرا حجر اعرابی گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). حجر اعرابی است و آن سنگی باشد سفید، چون آنرا بسایند و بر موضعی که خون می آمده باشد ریزندخون را بازدارد. (برهان ). اسم فارسی حجرالعاج است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). و رجوع به مترادفات کلمه شود.
ترجمه مقاله