شکرنطق
لغتنامه دهخدا
شکرنطق . [ ش َ ک َ ن ُ ] (ص مرکب ) شکرگفتار. شکرلهجه :
کو شکرنطقی که از شکّر زبانش هر زمان
نحل از آب چشم بر آب دهن بگریستی .
و رجوع به مترادفات کلمه شود.
کو شکرنطقی که از شکّر زبانش هر زمان
نحل از آب چشم بر آب دهن بگریستی .
خاقانی .
و رجوع به مترادفات کلمه شود.