ترجمه مقاله

شکرینه

لغت‌نامه دهخدا

شکرینه . [ ش َ ک َ ن ِ یا ن َ ] (ص نسبی ، اِ) منسوب به شکر. شکرین . شکری . شیرین . (یادداشت مؤلف ). || نوعی از حلوای شکر که به تازی ناطف گویند. (از انجمن آرا) (از برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ناطف . قباط. قبیط. قبیطاء. قبیطی . شکرینه که حلواییست . (منتهی الارب ) (یادداشت مؤلف ). ناطف . قبیطی . (اقرب الموارد). ابوالقوام . شکرینج . (یادداشت مؤلف ) : شکرینه ، که از شکر فایق کنندمعتدل باشد و سده کمتر تولد کند و بهتر حلواها این است و محرور دفع مضرت او به میوه های ترش کنند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). ناطفی ؛ شکرینه فروش . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله