ترجمه مقاله

شکفت

لغت‌نامه دهخدا

شکفت . [ ش ِ ک َ ] (اِ) غار. (آنندراج ). اشکفت . (از فرهنگ جهانگیری ). غار یا جایی درکوهها ساخته و مهیا شده که درویشان و فقیران در آنجا بسر برند. (از ناظم الاطباء) (برهان ) : اسفیدان و قهستان همانند کورد است ، سردسیر است سخت و آنجا شکفتی است محکم در کوه . (فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 123). رجوع به اشکفت شود. || مرداب . (ناظم الاطباء). || (ص ) کج . ناراست . ناهموار. ملتوی . (ناظم الاطباء). کج . ناهموار. (برهان ) (آنندراج ) (از انجمن آرا). کژ. ناهموار. (از فرهنگ جهانگیری ).
ترجمه مقاله