ترجمه مقاله

شکور

لغت‌نامه دهخدا

شکور. [ ش َ ] (ع ص ) مرد بسیارشکر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سپاس دارنده . (مهذب الاسماء) مرد بسیارسپاس . (ناظم الاطباء). سپاس دار. (دهار) (تفلیسی ). مرد بسیار سپاسدار. سپاسدارنده . سخت سپاسگزار. بسیار سپاسگزار. آنکه زیاد ثنا کند. (یادداشت مؤلف ). آنکه خودرا از سپاس گفتن عاجز بیند، و برخی گفته اند: شکور کسی است که همه ٔ توانایی خود را در ادای شکر با دل و زبان و اعضای بدن از راه اعتراف و اعتقاد بکار بندد و باز برخی گفته اند که شاکر کسی است که بر رفاه سپاس گوید، ولی شکور کسی است که بر بلا سپاسداری کند. و دیگری گفته شاکر بر عطای الهی شکر گوید، ولی شکور بنده ای باشد که اگر از جانب حق بخشش و عطیه ای هم بدو نرسد باز سپاسگزاری کند. (از تعریفات جرجانی ) (از کشاف اصطلاحات الفنون ). || ستور به اندک علف بسنده کننده و اندک پذیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ستوری که به اندک مایه علف بسنده کند. (مهذب الاسماء).
ترجمه مقاله