ترجمه مقاله

شکوه داشتن

لغت‌نامه دهخدا

شکوه داشتن . [ ش َ / ش ِ وَ / وِ ت َ ] (مص مرکب ) گله داشتن . شکایت داشتن . گله مند بودن . (یادداشت مؤلف ) :
گر نظیری شکوه از بی مهریت دارد، مرنج
عیب مولا را چو پوشد بنده دولتخواه نیست .

نظیری .


صائب از ناز و عتاب او ندارم شکوه ای
مد احسانی است از ابروی او هر چین مرا.

صائب تبریزی (از آنندراج ).


ترجمه مقاله