ترجمه مقاله

شکیل

لغت‌نامه دهخدا

شکیل . [ ش ِ ] (اِ) مکر. فریب . حیله . (برهان ). مکر. فریب . (غیاث ). || پابند اسب که از موی بز بافته باشند. (ناظم الاطباء). شکال اسب . (فرهنگ جهانگیری ). رسن اسب . (غیاث ). در جهانگیری و برهان بمعنی پای بند اسب آورده و هر دو عربی است و پای بند اسب ، چدار است . (انجمن آرا) (آنندراج ). چداراسب و آن ریسمانی باشد که بر پای اسب و استر بدخصلت بندند. (برهان ). || نام درختی . || زنجیری که بدان کارد و خنجر را به کمربند متصل می کنند. || سیخ آهنین و یا چوبینی که اجزای در را بهم متصل کرده نگاه میدارد. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله