ترجمه مقاله

شکیمة

لغت‌نامه دهخدا

شکیمة. [ ش َ م َ ] (ع اِمص ) ننگ . عار. (ناظم الاطباء). ننگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || سرکشی . کبر. غرور. (ناظم الاطباء). سرکشی . یقال : فلان شدید الشکیمة اذا کان ابیاً. (منتهی الارب ).
- ذوالشکیمة ؛سرکش . شدیدالنفس . (یادداشت مؤلف ): فلان ذوشکیمة است ؛ فلان به خود مغرور است و منقاد نمی گردد. (ناظم الاطباء).
- شدیدالشکیمة ؛ سخت سرکش . (یادداشت مؤلف ): فلان شدیدالشکیمة است ؛ سرباز زننده و بسیار سرکش است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
|| دادستانی از ظلم . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || احتراز. || مشابهت . || تشبیه . || تصویر. || بدخواهی و کینه . || ناپاکی . || نفرت . (ناظم الاطباء). || (اِ) زنگ آهن و مانند آن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || نوعی از شوره گیاه . || یوز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || دهانه ٔ اسب ، او هی اخص منه . (منتهی الارب ). || دهانه ٔ لگام . ج ، شکائم ، شُکُم ، شَکیم . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). دهنه ٔ لگام . (مهذب الاسماء). آهنی از لگام ستور که در دهان افتد. (از المنجد).
ترجمه مقاله