ترجمه مقاله

شگفتن

لغت‌نامه دهخدا

شگفتن . [ ش ِ گ ِ ت َ ] (مص ) صبر و تحمل داشتن . صبر کردن . (ناظم الاطباء). شکیبایی داشتن :
همچو آتش گرم شد در کار او
یک نفس نشگفت از دیدار او.

عطار.


گویند شخصی از عرب کنیزکی داشت و هیچ از او نمی شگفت . (فتوت نامه ). || حیران شدن . || متعجب بودن . (ناظم الاطباء). تعجب نمودن . (آنندراج ) :
شگفتم من از کار دیو نژند
که هرگز نخواهد به من جز گزند.

فردوسی .


ترجمه مقاله