ترجمه مقاله

شیار کردن

لغت‌نامه دهخدا

شیار کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شکافتن زمین با گاوآهن . (ناظم الاطباء). شخم زدن . شدیار کردن . آهن گاو راندن . اباثة. حرث . بدرازا شکافتن . بدرازا رخنه افکندن . (یادداشت مؤلف ). شکافتن زمین با گاوآهن برای پاشیدن تخم . و به شکاف در غیر زمین نیز اطلاق توان کرد :
صحرای سنگ روی و کُه سنگلاخ را
از سُم ّ آهوان و گوزنان شیار کرد.

فرالاوی .


روستائی زمین چو کرد شیار
گشت عاجز که بود بس ناهار.

دقیقی .


ناخنْت زنخدان ترا کرد شیار
گوئی که همی زنخ بخاری بشخار.

عماره .


همه چو کوه بلندند روز جنگ و جدل
بلند کوه بدندانها کنند شیار.

فرخی .


چون زند بر مهره ٔ شیران دبوس شصت من
چون زند بر گردن گردان عمود گاوسار
این کند بر دوش گردان گردن گردان چو گرد
وآن کند بر پشت شیران مهره ٔ شیران شیار.

منوچهری .


ترجمه مقاله