ترجمه مقاله

شیرمال

لغت‌نامه دهخدا

شیرمال . (ن مف مرکب ) شیرمالیده . مالیده با شیر. مخمر با شیر. با شیر سرشته . || (اِمرکب ) یک قسم نانی که با شیر پزند. (ناظم الاطباء). قسمی نان که با شیر خمیر کنند. نان ستبر و کوچک که بجای آب خمیر آنرا با شیر بسرشند. (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله