ترجمه مقاله

شیروی

لغت‌نامه دهخدا

شیروی . (اِخ ) شیرو. شیرویه که به پدر عاق شد. (از فرهنگ جهانگیری ) (از آنندراج )(از برهان ) (از انجمن آرا). نام پادشاهی از پادشاهان ایران (قباد سوم ) که پسر خسرو پرویز بود. (از فرهنگ لغات ولف ). نام پسر خسرو پرویز که شیرویه نیز گویند. (از لغات شاهنامه ) (از ناظم الاطباء) :
به یک هفته زین گونه با رود و می
ببودند شادان ز شیروی کی .

فردوسی .


به نزدیک شیروی رفت آن دو مرد
پرآژنگ رخسار و دل پر ز درد.

فردوسی .


رجوع به شیرویه شود.
ترجمه مقاله