ترجمه مقاله

شیرو

لغت‌نامه دهخدا

شیرو. (اِخ ) ابن رستم بن سرخاب بن قارن . از سپهبدان باوندیه ٔ طبرستان بود. پس از آنکه رافعبن هرثمه پدر او را در یکی از قلاع مازندران محبوس ساخت . او با امداد سامانیان والی مازندران شد و پس از سی وپنج سال وفات کرد. وبیرونی با وی صحبت داشته است و در آثارالباقیه از او روایت می کند. و در معجم البلدان یاقوت آمده است که وی بر تمامی طبرستان و دیلم و فومن مسلط گشت و به زمان وی نصربن احمد سامانی به قصد ری توجه کرد و به هزارجریب رسید و اسپهبد راه بر او بگرفت و نصر سی هزاردینار بداد و او وی را راه داد. (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله