ترجمه مقاله

شیر دادن

لغت‌نامه دهخدا

شیر دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) شیر خورانیدن به بچه . شیر خورانیدن مادر یا دایه با پستان یا پستانک بچه را. ارضاع . رضاع . (یادداشت مؤلف ). املاج . لبان . (منتهی الارب ). تمهیق . (دهار)(تاج المصادر بیهقی ). ارضاع : ملح ؛ شیر دادن کسی را.(تاج المصادر بیهقی ). ملاح ؛ شیر دادن کودک را با کودک دیگر. (منتهی الارب ). ارغاث . (المصادر زوزنی ) (یادداشت مؤلف ) (تاج المصادر بیهقی ). املاج ؛ شیر دادن بچه . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) :
چنان است دادش که روباه پیر
نهد بچه را تا دهد شیر شیر.

اسدی .


ترجمه مقاله