شیفته وار
لغتنامه دهخدا
شیفته وار. [ ت َ / ت ِ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) دیوانه وار. (یادداشت مؤلف ) :
مطربان بینم گریان و ده انگشت گزان
رودها بر سر و بر روی زده شیفته وار.
برفت یار من و من نژند و شیفته وار
به باغ رفتم با درد و داغ رفتن یار.
مطربان بینم گریان و ده انگشت گزان
رودها بر سر و بر روی زده شیفته وار.
فرخی .
برفت یار من و من نژند و شیفته وار
به باغ رفتم با درد و داغ رفتن یار.
فرخی .