ترجمه مقاله

شیلم

لغت‌نامه دهخدا

شیلم . [ ش َ / ش ِ ل َ ] (اِ) جلیف . بشت . رغید. تلخه . چنگک . دنقه . چنگلک . زوان . شالم . شولم . زؤان . زیوان . سعیع. شلک . چنگک که با غله مخلوط شود و آنرا تلخ کند. (یادداشت مؤلف ). نام دارویی است که آنرا با گوگرد بر بهق طلا کنند نافع باشد، و آنرا زوان و شلمک نیز گویند و در میان گندم روید. (برهان ) (آنندراج ). در میان گندم روید و آنرا تباه گرداند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). گندم دیوانه . (ناظم الاطباء). سیاه دانو و زوان و وزنا هم گویند. (از صیدنه ٔ ابوریحان بیرونی ). به فارسی گندم دیوانه نامند و آن دانه ای است از جو باریکتر و کوچکتر و با تلخی و مایل به سرخی . در اصفهان کاکلک گویند. (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به مترادفات کلمه شود.
ترجمه مقاله