ترجمه مقاله

صائب

لغت‌نامه دهخدا

صائب . [ ءِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از صواب . رسا. رساننده . (غیاث اللغات ). || باران ریزان . || نقیض خاطی . و منه المثل : مع الخواطی سهم صائب . (منتهی الارب ). || راست و درست : حدس صائب . رأی صائب : پس ملک بهتر داند و رأی او در این معنی صائب تر باشد. (تاریخ برامکه ). امیری صائب تدبیر و بلندهمت بود. (حبیب السیر جزء چهارم از ج 3 ص 352). || سهم صائب ؛ تیر به نشانه فرودآمده .
ترجمه مقاله