ترجمه مقاله

صائن وزیر

لغت‌نامه دهخدا

صائن وزیر. [ ءِ ن ِ وَ ] (اِخ ) نصرةالدین عادل ، ملقب به رکن الدین صائن . خوندمیر گوید: وی از اولاد ضیاءالملک محمدبن مودود بود. و ضیاءالملک در زمان سلطان محمد خوارزمشاه به منصب عارضی سپاه اشتغال داشت ، و در آن اوان که سلطان جلال الدین در کنار آب سند از لشکر پادشاه گیتی ستان چنگیزخان شکست یافته ، بجانب هندوستان شتافت ، ضیأالملک در ملازمت سلطان بود، لاجرم در وقتی که سلطان از این دیار مراجعت فرمود سوابق خدمات ضیاءالملک را ملاحظه کرده ، او را منظور نظر عنایت گردانید... و ضیاءالملک در زمان دولت و اقبال درگذشت . اما رکن الدین صاین نصرةالدین عادل لقب یافته ، لوای استقلال برافراشت و دفتر حقوق تربیت امیر چوپان را بر طاق نسیان نهاده معایب او و اولاد وی را بهنگام مجال بر صفحه ٔ ضمیر سلطان ابوسعید می نگاشت ، و چون امیر چوپان از تغییر مزاج صاحب تاج و سریر و خبث وزیر بی تدبیر آگاهی یافت به بهانه ٔ ضبط ولایات خراسان رکن الدین صاین را همراه خودگردانید و بدان جانب شتافت و در غیبت امیر چوپان پسر وی دمشق خواجه که صاحب اختیار ملک و مال بود به یکی از ممگان الجایتو سلطان متهم گشت و سلطان ابوسعیدخان که از تحکمات چوپانیان نیک به تنگ بود به قتل او حکم کرد، دست قضا بساط حیات دمشق خواجه را درنوشت . چون این خبر در خراسان بسمع امیر چوپان رسید و او تغییر مزاج سلطان را از غمز و سعایت نصرةالدین عادل تصور میکرد، وزیر را طلبیده فی الحال جلاد را به قتل او فرمان داد. رکن الدین صاین متحیر گشته ، مجال قیل و قال نیافت و از جلاد التماس کرد که مرا به دو نیم زن . جلاد از سبب این تمنا پرسید. وزیر جانب امیر اشارت نمود:
بدو گفت زیرا که پشتی که آن
کند بر شما اعتماد از جهان
نباشد بجز تیغ فرجام آن
همین است آخر سرانجام آن .

(دستورالوزراء صص 323 - 324).


و در تاریخ مغول گوید: خواجه تاج الدین علیشاه جیلان تبریزی که پس از قتل خواجه رشیدالدین بکلی در کارها مستقل شده بود، در اواخر جمادی الاخری سال 724 هَ . ق . در شهر اوجان درگذشت و او تنها وزیر بزرگی بود که در دستگاه مغول به مرگ طبیعی از این دنیا برفت . پس از فوت او ابوسعید پسر ارشد علیشاه امیر غیاث الدین محمد را به پاس احترام پدر به وزارت خود برداشت ، ولی پسر کوچکتر او خلیفه که با برادر در کار شریک شده بود، با او مخالفت کرد، و عمال دیوانی به دو دسته منقسم گردیدند و همین امر کارها را پریشان و مختل ساخت ، و ابوسعید مجبور شد اموال ایشان را بکلی توقیف کند ووزارت خود را به یکی از نواب امیر چوپان که نصرةالدین عادل نسوی نام و صاین وزیر لقب داشت ، واگذارد، اما این مرد هم کفایتی نداشت و با اینکه مصنوع مراحم امیر چوپان و پسران او بود، پیوسته پیش ایلخان از ایشان سعایت میکرد، و چون این معانی به گوش امیر چوپان رسید امیر در سال 725 ابوسعید را به عزل او واداشت ، و کار وزارت و امارت بعهده ٔ دمشق خواجه پسر امیر چوپان محول شد، و امور لشکری و کشوری ابوسعید بکلی در دست امیر چوپان و پسران مقتدر او قرار گرفت ، و چون سلطان ابوسعید دختر امیر چوپان را خواستگاری کرد و امیرابا نمود خاطر ابوسعید بر امیر چوپان متغیر شد، و رکن الدین صائن وزیر نیز در دامن زدن آتش این خصومت سعی کرد، و دمشق خواجه را که نیابت مهام خاصه ٔ ایلخانی بعهده ٔ او بود در چشم ابوسعید مستبد و مستقل جلوه دادند. امیر چوپان در خلوت از ابوسعید موجب تغییر مزاج او را نسبت به خود پرسید، ابوسعید از دمشق خواجه و استبداد و تسلط او شکایت کرد و آن را برخلاف وظیفه ٔ دولت خواهی شمرد. چوپان پسر را مورد عتاب قرار داد و علت این حرکت را پرسید. دمشق خواجه گفت : من بر خود گناهی نمی بینم و تغییر مزاج سلطان را هم علتی جز سعایت صائن وزیر نمی شناسم . امیر چوپان صاین وزیر را با خود به خراسان برد، و زمام امور وزارتی یکسره در دست دمشق خواجه قرار گرفت ، و این بار دیگر اقتدار او به آنجارسید که جز نام ظاهری سلطنت چیزی دیگر برای ابوسعیدباقی نماند و این مسئله علاوه بر تولید ملالت در خاطرابوسعید امرای دیگر را نیز به حسادت وامیداشت ... تاآنکه فرصت به دست آورده و با ترتیب مقدماتی ابوسعیدرا به قتل دمشق خواجه واداشتند و او وی را در پنجم شوال سال 727 بکشت و چون امیر چوپان از قتل پسر مطلع شد صاین وزیر را در خراسان به انتقام پسر خود به قتل رسانید. (تاریخ مغول صص 334 - 338).
ترجمه مقاله