ترجمه مقاله

صابح

لغت‌نامه دهخدا

صابح . [ ب ِ ] (ع ص ، اِ) نعت فاعلی از صبح . || الحق ُ الصابح ؛ حق پیدا و آشکارا. (منتهی الارب ). || الصابح و الصبوح ؛ شرب بامداد است . (معجم البلدان ). || (اِخ ) کوهی است که مسجد خیف در بن آن واقع است . (معجم البلدان ).
ترجمه مقاله