ترجمه مقاله

صاعد

لغت‌نامه دهخدا

صاعد. [ ع ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن صاعد بریدی آبی ، ملقب به شرف الدین . وی فاضلی متبحر بود. صاحب روضات آرد که شیخ منتجب الدین متوفی بعد از 585 هَ . ق . در فهرست خود وی را معاصر دانسته و بدین تقدیر وی از علمای قرن ششم هجری است . او راست : عین الحقایق . الاعراب فی الاعراب . الحدود و الحقایق . بیان الشرایع. نهج الصواب . معیار المعانی . کتابی در امامت و کتابی در رد بر رد آن . (روضات الجنات ص 330). و رجوع به الذریعة شود.
ترجمه مقاله