ترجمه مقاله

صاعد

لغت‌نامه دهخدا

صاعد. [ ع ِ ] (اِخ ) (مولانا...) از مردم شیراز معاصر امیر تیمور. آن هنگام که مولا قطب الدین در شیراز اموال مردم به بهانه ٔپیشکش بستد صاعد ماجرا به امیر تیمور رساند و او دستور مؤاخذت داد. (حبیب السیر جزء سوم از ج 3 ص 168).
ترجمه مقاله