ترجمه مقاله

صالح مسکین

لغت‌نامه دهخدا

صالح مسکین . [ ل ِ ح ِ م ِ ] (اِخ ) وی فرزند ابوجعفر منصور دوانیقی است و چون او لنگ بود منصور وی را مسکین می خواند. صاحب الوزراء و الکتاب گوید: منصور وی را دوست میداشت و بر او رقت میکرد و هر یک از فرزندان خودرا اقطاعی داده بود جز صالح را و میگفت این فرزند مسکین مرا چیزی نیست ، پس صالح به مسکین ملقب گشت . ابوایوب مزرعه ای به قرب اهواز که از دجله مشروب میشد نامزدی وی کرد و از منصور خواست تا آن مزرعه را به اقطاع بدو دهد و سیصدهزار درهم نیز بدو بخشد و گفت که اگر خلیفه چنین کند از آن مزرعه سود فراوان بدست خواهد شد. منصور آن قلعه را به اقطاع به صالح داد و بفرمود تا آن مال نیز بدو دهند. ابوایوب خود آن مال را به کار برد و چون سال برسید بیست هزار درهم نزد منصور فرستاد که این بهای غله ٔ مزرعه ٔ صالح است . منصور خوشنود شد و بفرمود تا برای صالح بیت المالی ترتیب دهند لیکن خلیفه را از کار ابوایوب آگاه ساختند و منصور بدان ناحیت شد و کذب او آشکار گردید. (الوزراء و الکتاب صص 83 - 84). و رجوع به دستور الوزراء ص 27 و 28 شود. ابن اثیر نویسد: مسکین را دختری بود به نام ام محمد که هارون وی را به زنی گرفت . (ابن اثیر ج 6 ص 86). و مادر این صالح یکی از کنیزان منصور بوده است . (العقد الفرید ج 5 ص 393). و هم در این کتاب است : روزی منصور صالح را بفرمود تا درباره ٔ مطلبی سخنی گوید و او سخت نیکو بیان کرد. شبیب بن شیبة گفت : کلامی از این فصیح تر و بیانی از این رساتر نتواند بود و از کسی که پدری چون منصور و برادری چون مهدی دارد جز این انتظار نباید داشت . (العقد الفرید ج 2 ص 14). و نیز صاحب العقدالفرید گفتاری سخت بلیغ در مجلس مشاوره ٔ مهدی از وی بیاورده است ، آنگاه که خراسانیان از ادای خراج سر باز زدند و مهدی مجلسی از خویشان خود بیاراست و از آنان رأی خواست . (العقد الفرید ج 1 ص 154).
ترجمه مقاله