ترجمه مقاله

صالح

لغت‌نامه دهخدا

صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن عبدالجلیل . وی از زهاد و معاصر با مهدی خلیفه است . در کتاب الوزراء و الکتّاب آمده است که صالح نزد مهدی رفت و او را موعظت کرد و سیرت عمرین را متذکر شد، صالح در پاسخ گفت : زمانه فاسد و مردمان دیگرگون شده اند و عادات نو پدید گشته ، سپس جماعتی از اصحاب خود را که در نعمت بسر میبرند نام برد و عمارةبن حمزة را نیز به شمار آورد و گفت شنیده ام او را هزاردواج از وَبَر است و بدون وبر نیز عده ٔ کثیر سوای دیگر اصناف آن . (الوزراء و الکتاب ص 109). و رجوع به عیون الاخبار ج 2 ص 333 و عقدالفرید ج 3 ص 105 شود.
ترجمه مقاله