صالح
لغتنامه دهخدا
صالح . [ ل ِ ] (اِخ )ابن رستم ، مکنی به ابی عامر خزاز. تابعی است . ابن قتیبه بواسطه ٔ أصمعی از وی روایت کند و او از ایاس ازعمربن هبیرة وزیر روایت آرد. (عیون الاخبار ج 1 ص 18). ابوبکر سجستانی گوید: صالح از عطاء از ابن عباس ، و وکیع و حجاج از وی روایت کنند. (المصاحف ص 174).