ترجمه مقاله

صبح رو

لغت‌نامه دهخدا

صبح رو. [ ص ُ ] (ص مرکب ) سپیدرو. سپیدچهره . آنکه رخسارش در درخشندگی به صبح ماند :
شب همه شب انتظار صبح رویی میرود
کآن صباحت نیست این صبح جهان افروز را.

سعدی .


ترجمه مقاله