ترجمه مقاله

صبح صادق

لغت‌نامه دهخدا

صبح صادق . [ ص ُ ح ِ دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بام دوم . بام پهنا. صبح دوم . صبح راست . فجر دوم ، مقابل صبح کاذب و صبح نخست :
چون صبح صادق بردمد میر مرااو می دهد
جامی به دستش برنهد از چشمه ٔ معمودیه .

منوچهری .


یعنی ز صبح صادق انعام شمس دین
از شرم سرخ روی شفق وار میروم .

خاقانی .


صبح صادق پس کاذب چکند بر تن دهر
چادر سبز دَرَد تا زن رسوا بیند.

خاقانی .


غم آن صبح صادق ملت
آسمان شامگاه می گوید.

خاقانی .


شبروان در صبح صادق کعبه ٔ جان دیده اند
صبح را چون محرمان کعبه عریان دیده اند.

خاقانی .


چون به پایان شد ریاحین گل بزاد
چون سر آمد صبح صادق خور بزاد.

خاقانی .


امل چون صبح کاذب گشت کم عمر
چو صبح صادق دل گشت روشن .

خاقانی .


بنمود صبح صادق دین محمدی
هین در ثناش باش چو خورشید صدزبان .

خاقانی .


بلی هر دو را صبح خوانند لیکن
نه چون صبح صادق بود صبح کاذب .

خاقانی .


چو صبح صادق آمد راست گفتار
جهان در زر گرفتش محتشم وار.

نظامی .


فروخفت کآسایش آمد پدید
شد آسوده تا صبح صادق دمید.

نظامی .


فرورفت شب ، روز روشن رسید
شباهنگ را صبح صادق دمید.

نظامی .


رخت را صبح صادق کس ندیده ست
اگر چه صد عجایب می نماید.

عطار.


ترجمه مقاله